یک خونه نیمه کامل

امروز ۳-۴ ساعت رو توی خونه گذروندیم. من میز ناهار خوری و ۴ تا صندلی اش رو سر هم کردم. علی و مامان هم ۲ تا کتابخونه و یک میز رو درست کردن. تخت ها و تشک ها هم امروز رسید. الان جای خوابمون کاملا درسته. قرار شد هر وقت تلویزیون خریدیم، بریم خونه جدید. ولی به غیر از این جای قشنگی شده. من و مامان هر چی بیشتر می چینیم خونه رو، بیشتر ازش خوشمون میاد

شنبه ی آینده مراسم معرفی شاگردهای جدید مدرسه هستش. مامان و علی هم دعوت هستن.

یادم رفت تعریف کنم که شنبه ی گذشته یک کلاس ۲ ساعته، برای آشنایی با نحوه کار در مدرسه داشتیم. سوپ پختیم. که توش پیاز و هویج و کرفس و کدو و ماکارونی و لوبیا و جعفری و ریحون داشت! به نظر ترکیب ابلهانه ای میاد ولی خوشمزه شد در نهایت! و کلاس هم خوش گذشت. درست همون چیزی بود که تصور می کردم. هر کدوممون وسایل خودمون رو داشتیم و اول برامون توضیح دادن که باید چی کار کنیم و بعد خودمون رفتیم و درست کردیم.

درست ۱۰۰ متر پایین تر از مدرسه، یک رستوران کوچولو پیدا کردم. البته در واقع رستوران نیست. ساندویچ فروشی بهتر توصیفش می کنه. که البته قهوه و صبحانه هم سرو می کنه. Shubert's cafe. یه جای دنج و کوچولو و بامزه که غذای خوبی داره و قیمتش هم خوبه. و البته قهوه بسیار خوبی داره. توی همین چند وقت ۳ دفعه رفتم اونجا.

همین دیگه. الان باید برم موهام رو صاف کنم و اگر دیر بشه دیگه نمی شه درستش کرد!!!    

نظرات 2 + ارسال نظر
نادر شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:44 ق.ظ http://bolts.blogspot.com

من رو بگو که فکر می کردم شما همه این مدت توی خونه خودتون هستین و همه اش غصه می خوردم که شما اونجا بدون امکانات چه جوری زندگی می کنین !

زهرا شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:50 ق.ظ

همه چی کلی مبارک باشه سحر جونم
سرهم کردن وسایل ایکیا هم کلی می چسبه!
این سوپ رو هم باید امتحان کنم حتما!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد