مدرسه

سلام

دوباره درس و مدرسه و کلاس ها شروع شد. این دیگه ترم آخریه که باید برم سر کلاس. بعد از این باید برم توی رستوران مدرسه کار کنم. دارن بهمون غذاهای بین المللی یاد می دن. از فرانسه شروع کردیم و الان از اسپانیا و مراکش و اتیوپی هم گذشتیمو فردا و پس فردا در المان و ایتالیا خواهیم بود.

توی همین 10 روز چیز هایی سر کلاس خوردم که اگر 1 سال پیش بهم می گفتین امکان نداشت حتی فکرش رو بکنم!!!

  1. پای قورباغه
  2. حلزون
  3. خرگوش
  4. هشت پا
  5. خرچنگ و 3 نوع صدف متفاوت
  6. قلب خام و زنده و در حال تپیدن خرچنگ (این یکی به من نرسید که امتحان کنم ولی 2 تا از دوستام خوردن و بهم گفتن چه مزه ای

و باید بگم که هیچ کدومشون بد مزه نبودن. انفاقا اگر درست پخته بشن و درست سرو بشن خیلی هم خوشمزه هستن. 

 

مامانم داره ۳ روز دیگه میاد ایران. قراره ۳ هفته بمونه. آخه دیدیم الان وقت داره و دلش هم تنگ شده و با اینکه نمی خواست بره ( چون می گفت بی انصافیه که اون بره و من و علی نریم) ولی راضی اش کردیم که بره. 

 

همین دیگه. خبری نیست.   

تعطیلات

امروز رفتم موهام رو کوتاه کردم. نه خیلی، تا سر شونه هام. و البته لایه لایه. دیگه داشت حسابی اذیتم می کرد! زیادی بلند شده بود و نمی تونستم زیر کلاه آشپزیم جاش بدم!!!!

خلاصه که امروز بعد از ناهار پا شدم رفتم آرایشگاه. آرایشگرم مرد بود. و انقدر آدم باحالی بود که نگو و نپرس! کلی برام از زندگیش تعریف کرد. وقتی ۲۰ سالش بوده از هند اومده آمریکا و الان توی ۲ تا سالن متفاوت کار می کنه. بعلاوه برای یک سری کمپانی هم کار می کنه. توی یک سری fashion show کار کرده و توی Grammy و Oscar هم کار کرده! فقط ۳ روز میاد توی این آرایشگاه توی pasadena کار می کنه و از شانس من وقتی من رفتم اونجا این ادم دستش باز بود!!! توی یک نگاه هم فهمید من ایرونیم! وقتی ازش پرسیدم : از کجا فهمیدی؟  گفت: توی هند ایرونی زیاد هست.
انقدر خوب موهام رو کوتاه کرد. خیلی کوپ قشنگی پیدا کرده. بعد هم حسابی صاف کرد موهام رو. یه جوری صافش کرد که من به عمرم نتونسته بودم اینجوری صافش کنم! توی مدتی هم که داشت روی موهام کار می کرد ( یک ساعت و نیم!!!) کلی با هم از هنرپیشه ها غیبت کردیم! مخصوصا که چون توی Oscar کار کرده بود کلی اخبار دست اول داشت!!!!! آخرش وفتی داشتم می رفتم تا دم در اومد باهام و کلی نصیحتم کرد که چی کار ها نباید با موهام بکنم و موقع خداحافطی بغلم کرد.

الان دارم یه cheesecake می پزم. از یکی از دوستهای سر کارم سفارش گرفتم! حالا اگر راضی باشه می تونم به بقیه هم بگم که می تونن سفارش بدن و براشون می پزم. یه کار و کاسبی کوچولو برای خودم.

راستی، رفتم فیلم reign over me رو دیدم. خیلی غم انگیز بود ولی خوشم اومد. توقع نداشتم Adam sandler بتونه یه همچین نقشی رو بازی کنه و انقدر خوب بازی کنه...

یه مدته من و علی یاد مجید دلبندم افتادیم. مخصوصا یاد ۲ تا قسمت آبشاری و کشتم. منظورم اینه: ۱- + آقا، اونجا آبشاری؟
           - اینجا آبشار نیست که، چاهه!
           + می دونم، ولی اونجا آب شاری؟
       ۲- +کشتم، آی کشتم.
           - کی رو کشتی، زودتر اعتراف کن!
           + آی، کشتم می خاره!!!!
نمی دونم چرا، ولی همه اش این ۲ تا توی کله امونه و هی الکی این جمله ها رو تکرار می کنیم و انگار دفعه اوله که می شنویمشون می زنیم زیر خنده!

همین دیگه. هنوز چند روزی از تعطیلاتم مونده. ببینم با این چند روز آینده چه می کنم... 

سلام

این ترم هم بالاخره تموم شد. از اولش از این ترم خیلی خوشم نمی اومد. با اینکه طرز درست کردن سوشی رو یاد گرفتم حس می کنم این ترم اصلا مفید نبود. ولی به جاش ترم آینده قراره غذاهای بین المللی یادمون بدن. از این یکی خیلی خوشم میاد. می دونین که من عاشقه غذاهای چینی، ژاپنی، هندی، لبنانی و مکزیکی هستم. و این به غیر از غذاهای ایتالیایی، فرانسوی، آمریکایی و البته ایرانی هستش.

این هفته تعطیل هستم. نمی دونم قراره با این همه وقت خالی چی کار کنم. آخه مگه چه قدر می شه خوابید!!! ولی هر جور باشه به خودم خوش می گذرونم و استراجت می کنم چون حس می کنم که ۶ هفته است درست استراحت نکردم. درست از بعد از اسکار!

من هم به جمع دارندگان i-pod پیوستم! ۱-۲ روز قبل از عید بود و من برای ناهار از سر کار اومده بودم بیرون و از جلوی مغازه Apple رد شدم. یه دفعه زد به سرم که برم برای خودم عیدی بخرم! برای همین رفتم تو و یه دونه i-pod shuffle کوچولو خریدم!!! و فکر می کنین با چه اهنگ هایی پرش کردم؟ شهرام شب پره، ابی و سیاوش قمیشی!!!!!!!!!!!!!!!!!!! آخه اگر بخوام اهنگ امریکایی گوش بدم رادیو رو روشن می کنم و هر مدلی که دلم بخواد رو می تونم پیدا کنم. rock, pop, metal, alternative, jazz, ... ولی فقط ۱ دونه رادیو ایرانی اینجا میگیره که ۹۰٪ موافع داره به مردم درس زندگی می ده!!!!!

همین دیگه... حسابی عید رو خوش بگذرونین.

 

پ.ن. در جواب ساسان که برای نوشته قبلی نظر داده بود باید بگم که ، با اینکه خیلی دلم می خواد این ادعا رو بکنم که من اولین ایرانی هستم که داره به طور حرفه ای آشپزی یاد می گیره، متاسفانه قبل از من هم کسایی بودن که این کار رو کردن و به جاهای خوبی هم رسیدن. یکی از مهمترین هاشون خانوم نجمه باتمانقلیچ هستش که نه فقط رستوران خودش رو داره، چند تا کتاب اشپزی نوشته، توی یکی از مدارش آشپزی NewYork داره درس می ده و همین ماه گذشته توی مجله Gourmet یه مقاله حسابی در مورد خودش و غذاهای ایرانی نوشته بودن.