چند تا خبر کوچولو

  1. صنم آخر هفته میاد آمریکا.
  2. کتاب هری پاتر جمعه شب می رسه دستم.
  3. از فردا قراره برم سر کار جدید.
  4. ۱ ماه دیگه عروسی دختر عمومه.
  5. ۱ ماه بیشتر از مدرسه ام نمونده.
  6. هوای اینجا هیلی گرمه.
  7. امشب ساندویچ قارچ و فلفل دامه کبابی درست کردم با پنیر موتزرلا تازه. خیلی خوشمزه شد!
  8. الان دقیقا ۱ سال و ۵ روزه که من از ایران رفتم و اومدم آمریکا. ۲۰ تیر ۱۳۸۵ ساعت ۸:۳۰ صبح. جدا شدن از صنم و بابا سخت تر از اونی بود که تصور می کردم.
  9. از روزی که ماجرای دلارام رو شنیدم هر لحظه به فکرشم. اگر خبری دارین که توی اینترنت نیست، لطفا به من بگین.
  10. به نظر من امسال ۲ نفر از فیلم Evening نامزد اسکار می شن. نقش اول زن و نقش دوم مرد. اگر فیلم رو دیدین منظورم  پیرزن و buddy هستن.
  11. همین. 

دلارام علی

امروز از آوا یه ایمیل داشتم که باعث شد برای نیم ساعت خیره به مانیتور بمونم...

متن ایمیل این بود:

Man mamoolan say mikonam khodamo ghatiye masaele siyasi nakonam ke shayadam az nazare kheilia ghabele ghabool nabashe, vali khob har kasi baraye khodesh ye dalayeli dare, vali vaghti ke hokme delaramo too radio farda shenidam va badesham mashroohesho too webloge khanoome Rezvane H didam,enghad halam bad shod ke fek kardam hadeaghal kari ke mitoonam bokonam ine ke az hameye doostan bekham ye sari be webloge http://zanestan.net/weblog/ bezanan. Chera adama mitoonan be khodeshoon ejaze bedan ke kheili rahat ba shakhsiyato aberoooye digaran bazi konan. Shayad baraye kheilia ke delaramo nashnasan dadane laghabe "bezehkar" behesh kheili mohem nabashe , vali unayi ke mishnasanesh midooonan ke in AHMAGHANETARIN sefatiye ke mishe be delaram nesbat dad.  

من دلارام علی رو از دبستان می شناسم. توی دبیرستان همیشه با هم بودیم. متاسفانه بعد از دبیرستان ارتباطمون قطع شد ولی همیشه خبرش رو از دوستان می گرفتم... یکی از بهترین دوستای زندگیمه و هیچ نسبت بدی بهش نمی شه داد!!!

این ۱ سال که ایران نبودم، خبری ازش نداشتم، تا اینکه امروز ایمیل آوا رو دیدم.... فقط می تونم بگم که باورم نمی شه، اصلا باورم نمی شه.... 

اگر تا الان توی روزنامه ها ماجرا رو نخوندین، می تونین متن خبر رو اینجا ببینین:‌

http://wechange.info/spip.php?article750

یه متن بهتر هم اینجا هست که با خود دلارام مصاحبه کردن:

http://www.dw-world.de/dw/article/0,2144,2669674,00.html

 این همون عکس مورد نطر هستش... تونی که داره روی زمین کشیده می شه دلارامه...

 

آخرین امتحان

امروز آخرین امتحانم رو دادم. دیگه تموم شد. البته هنوز باید برم مدرسه و تا اواسط نوامبر مدرسه تموم نمی شه، ولی دیگه از این به بعد همه اش کار کردنه و هیچ امتحانی ندارم.

و اگر این آخرین مدرک تحصیلی باشه که می گیرم ( یعنی اگر نرم یه مدرسه آشپزی پیشرفته تر برای یه مدرک بالاتر )یعنی دیگه هیچ امتحانی ندارم...

حس عجیبیه. من از وقتی یادمه مدرسه می رفتم. فکر کنم از ۳ سالگی رفتم مهد کودک و تا الان که ۲۳ سالم باشه یک سره مدرسه رفتم. اصلا نمی دونم وقتی این مدرسه هم تموم بشه باید چی کار کنم. البته می رم سر کار و یه سری برنامه ی دیگه هم برای خودم دارم. ولی اینکه مدرسه نباشه برام عجیبه. آخه من برعکس ۹۹٪ آدم های دنیا از مدرسه رفتن خوشم میومد و میاد. خسته می شم و غر می زنم، ولی مدرسه رفتن رو دوست دارم...

اصلا متعجب نشین اگر ۵-۶ ماه دیگه اینجا نوشتم که رفتم توی کالج سر کوچه ثبت نام کردم !!!! یا اینکه یه دفعه پا شدم رفتم ایتالیا یا فرانسه برای ادامه تحصیل (آشپزی)!!!!

حالا ببینم که چی می شه. شاید هم از زندگی بدونه مدرسه خوشم بیاد