۵ راز

چون نادر ازم دعوت کرده، دیگه مجبورم که قبول کنم!

۱- من هیچ وقت از مدرسه فرار نکردم، اما چند باری به فرار دوستام کمک کردم.

۲- از دوست پسر دوم صنم خیلی بدم میومد، چون همیشه صنم رو تیر می کرد تا من رو در مورد زندگی خصوصیم سوال پیچ کنه. فکر کنم به خاطر همون آدمه که حتی الان هم دوست ندارم در مورد زندگی خصوصی ام با کسی ( حتی با صنم ) حرف بزنم.

۳- همیشه از پیانو زدن جلو دیگران بدم میومد. از وقتی کلاس های پیانوم تموم شد فقط وقتی کسی خونه نبود پیانو می زدم.

۴-توی دوران راهنمایی یه داستان نوشتم که تمام شخصیت هاش آدم های دور و بر خودم بودن که توی یه ماجرای عجیب با یک سری آدم فضایی گیر می کنن. البته داستان نیمه تموم موند...

۵- من از ارتفاع می ترسم. 

خوب حالا ۵ نفر آدم می خوام که خودشون به این دعوت جواب بدن!