این آخر هفته خیلی بهم خوش گذشت! آخه جمعه صبح پا شدم و رفتم Davis پیش سمن. برای مراسم Graduation. جای شما خالی بسیار بسیار بسیار خوش گذشت. شب اول که با سمن و ۲-۳ تا از دوستاش رفتیم یه بار به نام Pasta . اونجا یه عالمه زدیم و رقصیدیم. صبح بعدش ساعت ۷ از خواب بیدار شدیم و برای ساعت ۹ رسیدیم دانشگاه و سمن رو فرستادیم تو و من دم در وایسادم که بلیط های بقیه دوستان رو بدم بهشون. خلاصه وقتی همه اومدن رفتیم تو... مراسم که تموم شد اومدیم بیرون، من به همراه سمن و بقیه خانواده رفتیم ناهار یه رستورانی به نام Seasons که خیلی رستوران خوبی بود. برای شب رفتیم SanFrancisco خونه ی عمه سمن و شام اونجا بودیم و شب هم همونجا موندیم. فرداش من روز رو با عموم و پسر عموم گذروندم و شب با سمن و یاسی برگشتیم Davis. آخر شب هم رفتیم فیلم I am Legend رو دیدیم. که Will Smith واقعا قشنگ توش بازی می کنه... صبح هم که برگشتم.
امروز صبج که بیدار شدم دیدم که داره بارون میاد. کلی خوشحال شدم که اون ۳ روز هوا خوب بود!!!
چه آخر هفته باحال و شلوغ پلوغی (: راستی نمیدونم خبر ِ تائید آشنایی شبه فامیلی ما اونجاها رسیده یا نه ! ولی ما که خبردار شدیم ! امروز هم مامانم با عمه ی شما تلفنی صحبت کردند و شایعه ای که من پراکندم تصویب شد ((: راستی منم پسر ِ خانم بروجردی می باشم و هرگونه شباهت ظاهری و باطنی با خواهرم( هما) را تکذیب میکنم ! D: