سلام
پاییز شروع شده. و در نتیجه برنامه کاری ما 2 برابر شده. از الان تا ژانویه وقت استراحت وجود نداره...
آخر این هفته LosAngeles Food & Wine Festival هست. ما از اول این هفته داریم برای اون 3 روز تهیه می بینیم.
بعد از اون می رسیم به اکتبر که باید برای holloween تدارک ببینیم.
بعد نوامبر می رسه و می شه وقت thanks giving.
دسامبر هم که از روز اولش شلوغه و وقتی میرسه به کریسمس و سال نو دیگه دیوانه کننده میشه.
ژانویه می شه 1-2 هفته ای نفس کشید. اما از هفته ی 3 به بعد شروع award season هست و دوباره سر ما شلوغ می شه تا بعد از Oscar (که معمولا آخر فوریه و اول مارچ برگزار می شه)
در نتیجه از الان تا عید (آخر مارچ) بنده در بست در خدمت Spago خواهم بود!!!!!!
سلام
بیش از ۱ ماهه که از سفر برگشتم. عجب سفری بود. لحظه به لحظه اش فراموش نشدنی و عالی...
ایران: بعد از ذوق و شوق اولیه که باعث می شد توی ماشین جیغ بکشم و بالا و پایین بپرم، درست مثل این بود که اصلا از ایران نرفتم. خیلی راحت بود برگشتن به زندگی. روپوش و روسری پوشیدن، از خیابون رد شدن، توی خیابون ولی عصر قدم زدن... حس خیلی خوبی بود.
و البته عروسی که جای خود داشت. خیلی خوش گذشت. سنگ تموم گذاشته بودن. و این که من تونستم کنار ترانه باشم روز عروسی، برام بس بود. خواهر کوچولوم رفت خونه ی شوهر...
ایتالیا: از روزی که فیلم only you رو دیدم، می خواستم برم ایتالیا رو ببینم. و باید بگم که از اون چیزی که فکر می کردم هم بهتر بود. rome, Florence, Perugia, Venice, Como, Milan, همه بسیار زیبا، بسیار دیدنی و بسیار فراموش نشدنی بودن. روزی 13-14 ساعت یک سره توی شهر ها قدم می زدم تا بتونم همه چیز رو از نزدیک ببینم. بدون تور و راهنما. خودم و یه نقشه ی شهر و همون 2-3 کلمه ایتالیایی که بلد بودم :)
و دیدن دوستان! نیما و گلشن و سحر. چقدر خوب بود...
فرانسه: با این که Nice و Cannes رو توی 1 روز دیدم ولی از حفتشون خیلی لذت بردم. شب اول توی فرانسه رو توی Nice موندم توی Hostel. تجربه ی جالبی بود. صبحش اول در 1 ساعت شهر رو دیدم و بعد رفتم Cannes و 2-3 ساعتی اونجا بودم و بعد با یه توقف کوتاه در St. Raphael رفتم Paris پیش آیه. چقدر Paris شهر قشنگیه. اون 3 روز، ضبح و ظهر ( وقتی آیه سر کار بود) داشتم شهر رو می دیدم ( من و نقشه و پای پیاده!) و شب با آیه می رفتیم بیرون. خیلی خیلی خوب بود.
انگلیس: دلم می خواد بگم که انگلیس رو دیدم، ولی از اونجا که مستقیم رفتم London و فقط اونجا بودم، نمی شه. به هر حال خود London هم بسیار دیدنی بود. شلوغ و پر هیجان. و این که رامین و آرش اونجا بودن هم همه چیز رو 100 برابر بهتر می کرد. اتوبوس های 2 طبقه، گارد های سلطنتی، pub رفتن بعد از نصف شب، هوای عجیب ... a foggy day in London town
و حالا برگشتم و کار و زندگی دوباره شروع شده. جالب اینه که دلم برای کار و زندگی تنگ شده بود.
سلام
۱ هفته بیشتر به شروع سفر نمونده. یعنی امروز ۳ شنبه هست و من ۳ شنبه ی دیگه پرواز دارم. همه ی برنامه ی های سفرم جور شده. بلیط هواپیما و قطار رو گرفتم. با دوستان تماس گرفتم و قراره که تا حد ممکن در مسیر سفر ببینمشون. فقط مونده که کوله پشتی ام رو ببندم و تلفن موبایلم رو در اروپا فعال کنم و تموم!
این 1 ماه گذشته، برنامه ریزی برای این سفر تمام فکرم رو مشغول کرده. 1 روز تمام من وسط آپارتمانم نشسته بودم با 1 نقشه ی اروپا و 2 تا دفترچه که خط های قطار رو مشخص می کرد و برنامه ی قطار ها رو . و البته کتاب 1000 places you must see before you die. و تونستم برنامه ای بریزم که هر کی تا حالا توصیفش رو شنیده فکر می کنه من خل شدم!
برنامه از این قراره:
به نظر من که اونقدر هم برنامه ی سخت و پیچیده ای نیست! اگر واقعا دلم بخواد می تونم 2-3 ت شهر دیگه هم توی این برنامه بچپونم!!!!!!
خلاصه که نمی دونم می تونم در طول سفر اینجا رو آپدیت کنم یا نه. به احتمال زیاد نه! پس تا 1 ماه دیگه که برگردم خداحافظ!!!!