ماه آخر

سلام


امروز اول فوریه است. یعنی این که ماه آخر کار من شروع شد. 

چی؟ چی شده؟ تعجب کردین؟ می دونم. تقریبا به هر کی میگم دارم کارم رو ترک می کنم همین عکس العمل رو نشون می ده. 


خوب پس از اول بگم. تقریبا 5 ماه پیش بود به این نتیجه رسیدم که دیگه نمی خوام اونجا کار کنم. با اینکه کارم رو دوست دارم، ولی بعد از 2-3 سال ممتد کار شبانه روز و بدون استراحت که قرار بود هر روز سخت تر هم بشه، و اینکه توی این مدت هر اتفاقی می تونست بیافته، افتاد و دیگه کار داشت تکراری می شد و ...


خلاصه این که 5 ماه پیش با sherry صحبت کردم و گفتم که می خوام برم، اینکه تا هنوز می تونم، می خوام برم سفر و می خوام کار های جدید از آدم های جدید یاد بگیرم. فکر می کردم کاملا از دستم عصبانی بشه، ولی انقدر خوشحالی کرد که نگو! گفت همیشه منتظر بوده که من به این نتیجه برسم، چون من آدمی نیستم که طولانی مدت یه جا بمونم و باید برم سفر و دنیا رو ببینم. اینکه درستش اینه که با آدم های مختلف کار کنم و محیط های جدید رو تجربه کنم. خلاصه اینکه کاملا باهام موافق بود. 


به این ترتیب بود که قرار گذاشتیم من این 5 ماه رو بمونم. در طول شلوغی های کریسمس و سال نو اینجا باشم و چند نفر آدم جدید رو تعلیم بدم. و آخرش برای 5امین سال متوالی برم اسکار ، و دیگه تموم!


اسکار امسال 27 فوریه است. یعنی من از 28 فوریه آزادم... حالا سوال اینه که با این ازادی چی کار کنم. وقتی تصمیم گرفتم که می خوام کارم رو ترک کنم، دقیقا می دونستم که می خوام کجا برم و چی کار کنم، ولی توی این 4 ماه گذشته، تمامش از بین رفت. حالا هر روز صبح که از خواب بیدار می شم یه فکر جدید به سرم می زنه و تا آخر شب 1000 تا دلیل پیدا می کنم که چرا اصلا برنامه خوبی نیست و دوباره بی برنامه می مونم... حتی دیگه خیلی مطمئن نیستم که میخوام برم سفر. فکر می کنم شاید اگر همینجا بمونم و یه کم از خوبی های این شهر خودم استفاده کنم بد نباشه. اینکه بتونم یه ذره وقت با مامان و بابا بگذرونم، چون با اینکه باهاشون زندگی می کنم، ولی با این برنامه کاریم، تقریبا نمی بینمشون!


امیدوارم بالاخره بتونم یه برنامه ای بریزم که خوشحالم کنه...


همین

نظرات 7 + ارسال نظر
رامینم دیگه پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:58 ب.ظ

بیا بریم لبنان - تو تاکستان کارکنیم.
من راننده وانت میشم صبح خروس خون میرم شهر شراب ها رو بفروشم. تو هم باید بزها رو بدوشی که پنیر ماتزارلا درست کنیم . عصر ها هم میریم لب ساحل به اسکوبا دایوینگ ها که از اب میان بیرون پیتزا پیکو بفروشیم!
بعد چندسال من میرم عضو مقاومت میشم و دست راست مش حسن و تو جنگ با اسرائیل مفقود میشم. تو هم خیال میکنی مردم و برمیگردی امریکا و کتاب سرنوشتمو چاپ میکتی و کنار اسکار نمایشگاه عکس "رامین.مقاومت و شراب الاحمر" رو برپا میکنی.
مایکل داگلاس میاد که فیلم رو بر اساس اقتباسی از کتایت بسازه با بازی جورج کلونی و ساندرا بولاک.
بعد که پولا رو جمع کردی بیا وگلاس با هم کازینو بزنیم.
مسخره هم خودتی ! D:

سمیرا چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:21 ب.ظ http://samirasam.blogfa.com

سحر م عزیزم خستگی در کن اگر تونستی یه سر بیا ایران قربونت برم هر جور که دوست داری از زندگیت لذت ببر و گاهی وقت کردی به دختر عمه ات که شدیدا دلتنگته یه سر بزن شده یک ثانیه به وبلاگش هم سر بزنی خوشحال میشه دلم برای شما سه تا خیلی تنگه خیلیییییییییییییییییییییی

رامینم دیگه شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:49 ب.ظ

ای بابا !!!!!

shirin شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:53 ب.ظ

سلام سحر جان، خوبی‌؟ سال نو مبارک. امیدوارم که ساله خوبی‌ داشته باشی‌ و سلامت و شاد باشی‌.

من می‌خواستم برا culinary art apply کنم، ولی‌ می‌خوام ویزا تحصیلی‌ بگیرم، الانم مالزی هستم، حالا یه سؤالی که دارم اینه بعد از اینکه اونجا مثلا درسم تموم بشه بازار کار چطور هست؟ ممنون میشم منو راهنمائی کنید. ترجیح میدم که associate degree رو بگیرم. کلا یکم شک کردم که آیا به کسی‌ که سیتی‌زن نیست کار میدان یا نه؟

سحری ممنون میشم اگه جوابمو بعدی.

قربونت

شیرین

nezhat چهارشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:43 ب.ظ http://nezhat.blogfa.com

zendegiye khub o khoshi dashte bashi,lobnan hamchin badak nist,mavade avaliyeye khub ba mardome khosh khorak

دخترو پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:24 ب.ظ

پس چرا دیگه نمی نویسی؟
من تا ۶-۷ ماه پیش همیشه بلاگتو می خوندم کلی برام جالب بود بخاطر اینکه هم سن هستیم و از امریکا تعریف های با مزه می کردی و شغل هیجان انگیزی داشتی
باز هم ادامه بده خواننده های بلاگت منتظرن

خوفو دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:12 ب.ظ http://nice-friends.blogfa.com

والله شما که ما رو قابل ندونستین به ما یه سر بزنین ولی خوب من بازم اومدم. از نوشته هات خوشم اومد باحالن:)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد